کد مطلب:224152 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:229

فضل مأیوس شد
فضل كه خبر قتل مشایخ بنی عباس را شنید از قبول پیشنهاد خود مأیوس گردید فوری خود را به مأمون رسانید گفت من آماده حركت هستم در حالی كه می دانست مأمون به امام رضا (ع) گفته بود دستور تسهیل حركت و وسایل آن را امر فرمایند.

فضل تمام مساعی خود را برای خنثی كردن قصد انتقال خلافت به كار برد ولی اثری نبخشید و لذا چاره ای ندید جز آن كه تسلیم رأی مأمون شود - به اضافه كه شاهد قتل جلودی - مونس - عمران هم گردید.

فضل بر خود بیمناك شد و برای تقرب به دربار مأمون درخواستی كرد و آن این بود كه وی را در خراسان باقی بگذارد و والی خراسان نماید و كلیه اموال خود را به مأمون ببخشد به شرطی كه مأمون او را همیشه امان دهد و هر چه تقاضا كند برآورد مامون حاضر به اجابت این درخواست نشد ولی برای مجامله به او گفت هر چه می خواهی بنویس و برای امضاء بیاور.

فضل شرح لازمی بسیار محكم و استوار نوشت قدرت قلم و فضیلت فضل از آن معلوم می شود و مأمون آن را امضاء كرد كه معروف به كتاب «شرط و حباء» شد.